سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عسلستان غزل

بسمه تعالی

 

خوان اول را تهمتن باش شش خوان پیشکش

رستم دست دل خودباش دستان پیشکش

دورخودپیچیده ایم ازدرد این غم پیچه ها

نسخه ی مارا مپیچ ازهیچ درمان پیشکش

رازخیس آسمان است این که میریزی بخاک

آبروداری بکن ای ابرباران پیشکش

اولین شرط زلیخایی شدن منت کشی ست

نازیوسف رابکش از چاه زندان پیشکش

تیر رابگذار وبگذرازکمین کینه ها

قلب آهورا زیارت کن خراسان پیشکش

هرچه بود وهرکه بودازجنس انسان بودحر

قدریک کافرمسلمان باش سلمان پیشکش

ناله رابشکاف وباهرذره ازفریادخویش

کوچه ها را آفتابی کن خیابان پیشکش


نوشته شده در شنبه 88/2/19ساعت 11:35 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

بسمه تعالی

 

مدتی هست که عاشق شدنم می آید

فارغ از کار خلایق شدنم می آید

خون دل خوردنم از رنگ غزل ناز تراست

غنچه درغنچه شقایق شدنم می آید

سرفه ی پیرم از آلودگی ثانیه هاست

سینه صاف دقایق شدنم می آید

خوب من دست خودم نیست که اینگونه بدم

بخدا مثل تو لایق شدنم می آید

چشم دریایی من تشنه ی غرق تن توست

من دراین معرکه قایق شدنم می آید

دردلم برق نگاه تو مگرحبس شود

چند فازیست که عایق شدنم میآید

وقتی از تنگی فریاد لجم میگیرد

روح لجباز حقایق شدنم می آید

اسد نیکفال – فریاد

اردبیل10/2/88

 


نوشته شده در دوشنبه 88/2/14ساعت 11:57 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

بسمه تعالی

نه تئزیوباندون سن؟

نه تئز یوباندون آ نازلم نه تئز یوباندون سن؟

شیکسته کسمه بوغازلم نه تئزیوباندون سن؟

آغاجلارین نفسی؛چایلارین پیچلتی سسی

یاشئل قدملری یازلم نه تئز یوباندون سن؟

آذاندا دوم دوری نیتله گوزتیکیب ساعاتا

یوباندی گوزگی نامازلم نه تئز یوباندون سن؟

گوزومده مین سارا دویغوبوغولماقا تله سیر

هارای لی های لی آرازلم نه تئز یوباندون سن؟

غزل غزل قورودوم اوزایچیمده دینله منی

صدف لی سینه سی سازلم نه تئز یوباندون سن؟

گلیِِن مَقاملی ؛مُقام ادلی پرده نین بزه یی

بایات شیرازآوازلم نه تئز یوباندون سن؟

نه گئج تله سدی منیم فریادیم نه گئج دیندی

نه تئزداریخدون آ نازلم نه تئزیوباندون سن؟

 

اسد نیکفال(فریاد)

اردبیل20/5/87


نوشته شده در دوشنبه 88/2/7ساعت 11:57 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

دوچایی ودوسه تا حبه قند لوطی چند

دو نخ رفاقت بی قیدو بندلوطی چند

یکی دو حلقه محبت برای دل بستن

میان اینهمه قداره بند لوطی چند

حیای گربه کجارفته در اگربازاست

کمی مرام کمی سرفه چند لوطی چند

رقیب طبل ودهل میزند که مااینیم

شب وسخاوت لوطی پسند لوطی چند

قدم به شرط ریا درمرام لوطی نیست

قدم به شرط دلی دردمندلوطی چند

کمین وخنجرتشنه .نگونمیدانی

همان که در دل شب میزنند لوطی چند

بیار من همه را میخرم به قیمت جان

که کوچه هابرهندازگزند لوطی چند

فشار واین همه فریادو دردسرسخت است

سه وعده شعر پراز آب قند لوطی چند

اسد نیکفال-فریاد

 

 

 

 


نوشته شده در شنبه 88/2/5ساعت 5:39 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

توهم شبیه منی یک سوال بی...نقطه

ذبان حال صداهای رلال بی ...نقطه

عجیب بوی عزامی دهد عروسی ما

دلم گرفته ازاین شور وحال بی ...نقطه

شبی که نقطه ی اغاز کهنه امسال است

چه دلخوشیم به اغاز سال بی ...نقطه

کلافه ایم و کلافی زهیچ می پیچیم

به دست وپای خیال محال بی ...نقطه

گل از رسیدن فردای سیب می ترسد

من از رسیدن فردای کال بی ...نقطه

به خود رسیدن من اوج دوری ام ازتوست

شیوع فاصله هست این وصال بی ...نقطه

کسی به سینه فریاد من گلی که نزد

کجاست دبدبه ی یک مدال بی ...نقطه

اسد نیکفال -فریاد


نوشته شده در یکشنبه 86/12/19ساعت 9:15 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

تا از شبح یزیدیان شب رویید    

بر باغ دل حسینیان تب رویید

می رفت که شام شوم جاوید شود

از مشرق آفتاب زینب رویید


نوشته شده در جمعه 86/12/17ساعت 3:13 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

بسمه تعالی

هرگز همیشگی

همیشه ناقص تمام من همیشه هرگز تمام تو

وداع رفتن سلام من شروع پایان مرام تو

عبور خالی صدای تو پرنده ی باد پای تو

شبیه رعدی شبیه برق سلام تو والسلام تو

چنان کویرت شد اولم که شعله باران شد آخرم

زهی به حسن شروع من زهی به حسن ختام تو

اثر ندارد زبان تیغ تو لب گشا تا که سر زند

ظفرز تیغ زبان تو گل از گلوی نیام تو

اگر بداند که شوق من سوار سیلاب جستجوست

به پشت دیوار فاصله نمی دهد تکیه گام تو

شلوغم از انتظار گرم و کوچه بازار چشم من

قدم قدم دود می شود از آتش ازدحام تو

اگر بمیرم زتشنگی سکوت خشکیده در گلوم

به عشق لب تر نمی کنم مگر به فریاد نام تو

 

 

اسد نیکفال (فریاد)

اردبیل - 86/1/20


نوشته شده در یکشنبه 86/3/27ساعت 10:8 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

رواج بروز

گرنیست عشق و آینه در سینه کین که هست

پاسوز آسمان مشو ای دل زمین که هست

خورشید پشت شیشه ی شب ذره ذره مرد

در دست آرزوی سحر زره بین که هست

دنیا اگر جهنم کابوس بلبل است

باشد برای جغد بهشت برین که هست

دنبال یک رواج بروزم چه بد چه دد

آن نازنین کساد شد این نازنین که هست

گر جرات مقابله ات نیست مثل نور

ای مثل سایه خنجر و پشت و کمین که هست

مغز کبیر مردی اگر شست و شو نشد

نصف شب و خیانت و حمام فین که هست

من شاعرم نه طوطی توهین به واژه ها

تکراری ام نمی کند این آفرین که هست

بالاست نبض کودک فریاد شعر من

پایین نمی رود تب مرگم از این که هست

 

اسد نیک فال (فریاد)

86/2/20


نوشته شده در یکشنبه 86/3/27ساعت 10:6 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

 

شبی که رفتی وشد بی تو دربه در چشمم

هزار کوچه تمنا نشست در چشمم

تودر نگاه افق گم شدی و فهمیدم

نمی رسد به تماشای تو دگر چشمم

نمی شود به تو احساس خشک و خالی داشت

سرود نام تو را با صدای تر چشمم

به یاد گوشه ی چشمت پرید وپرپر زد

به گوشه ی قفس.ای گوشه ی جگر چشمم

وسیب سرخ دلت قسمت رقیبان شد

نچید میوه از این اشک بی ثمر چشمم

چگونه لال بمانم؟ که موج مهتابم

و روشن است به کوری چشم کر چشمم

بیا و بر لب چشمان خویش مستم کن

که ساغری به سلامت کشد به سرچشمم

خبر از آمدنت آمدو ترانه شدم

خدا کند نزند باز بد نظر چشمم

چرا به ناله ببندم غزل غزل خود را

منی که با لب (فریاد) چشم درچشمم

1385/6/20

اسد نیکفال (فریاد)


نوشته شده در جمعه 85/11/20ساعت 1:52 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

چک چک آواز

 

تنهاست آسمان پر پرواز در قفس

یک ناز غرق حسرت و یک ناز در قفس

در زمهریر تلخ زمستانه یخ زده ست

آواز در قناری وپرواز در قفس

تا روح بیکران مرا زجرکش کنند

وا کرده اند بال مرا باز در قفس

هر روز من چو عقربه سرگیجه می خورد

با هر قدم که می شوم آغاز در قفس

یک روز خرج لذت پرواز می شود

شوقی که می کنیم پس انداز در قفس

سر می کشم به وسعت سرسبز آسمان

این است راز سرکش اعجاز در قفس

فریاد ابریم تب باران گرفته ست

از غم صدای چک چک آواز  در قفس

 

اسد نیک فال ((فریاد))

9/5/85


نوشته شده در جمعه 85/9/10ساعت 10:31 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak