سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عسلستان غزل

روزی از منصور حلاج پرسیدند

عشق چیست؟

جواب داد

امروز ببینی و

فردا وپس فردا

همان روز گرفتندش

فردابه دار بستندش

پس فردا پوستش را کندند

وعشق یعنی این


نوشته شده در جمعه 84/11/7ساعت 3:1 صبح توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

دلم میان درو انتظار گیر افتاد

دریغ سکه کج باور تو دیر افتاد

زدند فالی وسلطان بیشه شد روباه

وآخرین خط حسرت بنام شیر افتاد

نه چشم قیر شب از نام نور روشن شد

نه پای گربه بی چشم و روبه قیر افتاد

کسی ندید که آهن چقدر سر به هواست

شعور شعله فقط بر تن حریر افتاد

سرود سبز سفربر لبان من خشکید

نگاه جاده که از پشت زین به زیر افتاد

به چاک چاک تنم موجی از عطش روئید

عبور من که به دریایی از کویر افتاد

چرا شبیه من از خو نطر نمیپوشی

سری که زیر پر افتاد بی نظیر افتاد

بپر پرنده آهم دلم به همراهت

ازاین حصار.که فریاد من اسیر افتاد

اسد نیکفال

فریاد


نوشته شده در پنج شنبه 84/10/29ساعت 11:11 صبح توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

تصویر بی ادا

ای کفتران شکسته پرم من شما چطور؟

از بال خود شکسته ترم من شما چطور؟

گهواره ام قفس .قفسم گور ای دریغ

فرصت نشد کمی بپرم من شما چطور؟

می سوزم از سکوت کویر و سرود رود

آتش به کام خشک وترم من شما چطور؟

فرقی نمیکند که عروسی ست یا عزا

آن سر به تیغ خیر وشرم من شما چطور؟

جاده .سکوت یخ زده.من.گرگ.حادثه

اینجا همیشه در خطرم من شما چطور؟

جایی ندارم وهمه جا خانه من است

چون بوی فقر دربدرم من شما چطور؟

بی سر پناه سقف پناهم شبیه چتر

خورشید نوش سایه ورم من شما چطور؟

تصویر بی ادایم و فریاد بی صدا

صادقترین نگاه ترم من شماچطور؟

اسد نیکفال

فریاد


نوشته شده در سه شنبه 84/10/27ساعت 11:13 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

عروسکان کاغذی.کنارگور کاغذی

خیال کودکی پر از مدادکور کاغذی

کشیدعکس خویش رامیان قصری زسرور

وکودکانه خنده زد براین سرور کاغذی

زهفت خان آرزو گذشت روی یک ورق

اسیر یک غرور شدازاین عبور کاغذی

نوشت فقر جاده ها چرا به سر نمیرسند؟

رسید با گلایه ای به شهر نورکاغذی......

که ناگهان گرسنه شد وسفره طرح نان نداشت

گداخت قلب کوچکش لب تنور کاغذی

خیال برگ برگ او میان شعله ها فتاد

چه ظالمانه آب شد یخ غرور کاغذی

به خواب رفت ومادرش به گریه گفت زیر لب

کدام نسیه نقد شد از این مرور کاغذی؟

دو روز بعد یک پدر سه قطره خون دل فشاند

به روی گور کودکش ولی نه گور کاغذی

اسد نیکفال (فریاد)

0

 

 

 

 

0


نوشته شده در سه شنبه 84/10/27ساعت 4:55 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

عروسکان کاغذی.کنارگور کاغذی

خیال کودکی پر از مدادکور کاغذی

کشیدعکس خویش رامیان قصری زسرور

وکودکانه خنده زد براین سرور کاغذی

زهفت خان آرزو گذشت روی یک ورق

اسیر یک غرور شدازاین عبور کاغذی

نوشت فقر جاده ها چرا به سر نمیرسند؟

رسید با گلایه ای به شهر نورکاغذی......

که ناگهان گرسنه شد وسفره طرح نان نداشت

گداخت قلب کوچکش لب تنور کاغذی

خیال برگ برگ او میان شعله ها فتاد

چه ظالمانه آب شد یخ غرور کاغذی

به خواب رفت ومادرش به گریه گفت زیر لب

کدام نسیه نقد شد از این مرور کاغذی؟

دو روز بعد یک پدر سه قطره خون دل فشاند

به روی گور کودکش ولی نه گور کاغذی

اسد نیکفال (فریاد)

0

 

 

 

 

0


نوشته شده در سه شنبه 84/10/27ساعت 4:28 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

تا پای چشمه رفتنمان چیست وقتی آب

دستی نزد به صورت ما بعد از آن فریب

دریا.دل مرا به سر سنگ میزند

چون موجهای سر به هوا بعد از آفریب

حاضرنشد به قلب اجابت سفر کند

دستی در امتداد دعا بعد از آن فریب

بد تا کنید بامن - تا خوب بشکند

قلبم شبیه قول شما بعد از آن فریب

ای وای آینه که دگر وا نمیشود

قفل نفس بخاطر. ها . بعد از آن فریب

روزی به رنگ شب دل فریاد را زدند

خوابم نمیبرد بخدا بعد از آن فریب

اسد نیکفال(فریاد)


نوشته شده در دوشنبه 84/10/26ساعت 11:43 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

تا از شبح یزیدیان شب روئید

بر باغ دل حسینیان تب روئید

می رفت که شام شوم جاوید شود

از مشرق آفتاب زینب روئید

 

بر نامه عشق والسلامی زینب

تو اول وآخری تمامی زینب

از شیر خدا بگیر تا حجت حق

تلفیق دوازده امامی زینب

اسد نیکفال (فریاد)


نوشته شده در شنبه 84/10/24ساعت 11:54 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

یک قدم مانده به دوری برسیم

چشم واکرده به کوری برسیم

من وتو مثل دوخط یک ریل

به هم ای دوست چه جوری برسیم

ترسم این است که از بیم نهنگ

به یک امنیت توری برسیم

یا چو خلوتگه زندانی ها

به یک آسایش سوری برسیم 

یاچوپرواز پرستودرقاب

به یک آزادی سوری برسیم

نکند باهمه شیرین رودی

نه به دریا که به شوری برسیم

صبر کن صبر که تا ساحت صبح

شاید از راه صبوری برسیم

مشت فریاد چو چشمی وا شد

تا به یک باور نوری برسیم

اسد نیکفال0فریاد0

 


نوشته شده در شنبه 84/10/24ساعت 11:44 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |

<      1   2      

Design By : Pichak