سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عسلستان غزل

عروسکان کاغذی.کنارگور کاغذی

خیال کودکی پر از مدادکور کاغذی

کشیدعکس خویش رامیان قصری زسرور

وکودکانه خنده زد براین سرور کاغذی

زهفت خان آرزو گذشت روی یک ورق

اسیر یک غرور شدازاین عبور کاغذی

نوشت فقر جاده ها چرا به سر نمیرسند؟

رسید با گلایه ای به شهر نورکاغذی......

که ناگهان گرسنه شد وسفره طرح نان نداشت

گداخت قلب کوچکش لب تنور کاغذی

خیال برگ برگ او میان شعله ها فتاد

چه ظالمانه آب شد یخ غرور کاغذی

به خواب رفت ومادرش به گریه گفت زیر لب

کدام نسیه نقد شد از این مرور کاغذی؟

دو روز بعد یک پدر سه قطره خون دل فشاند

به روی گور کودکش ولی نه گور کاغذی

اسد نیکفال (فریاد)

0

 

 

 

 

0


نوشته شده در سه شنبه 84/10/27ساعت 4:55 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |


Design By : Pichak