عسلستان غزل
آدم ها
بدند مثل تصادف بدند آدم ها
چه بد به جاده ی خاکی زدند آدم ها
نه آب ونان ؛همه گی آبروی خود بودند
برای بردن خود آمدند آدم ها
به بغض کرده گی آسمان تهرانند
نفس گرفته گی ممتدند آدم ها
به سهم خود همه از زندگی طلب کارند
زیاده خواهی صد در صدند آدم ها
نماز عشق به سمت دلی نمی خوانند
قبول کن به خدا مرتدند آدم ها
نباید از لب شان انتظارباید داشت
که گرم دکلمه ی شایدند آدم ها
زمان کشتن فریاد زهر مامونند
زمان اشهد اگر مشهدند آدم ها
نوشته شده در جمعه 92/10/6ساعت
1:18 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |
Design By : Pichak |