عسلستان غزل
یک قدم مانده به دوری برسیم
چشم واکرده به کوری برسیم
من وتو مثل دوخط یک ریل
به هم ای دوست چه جوری برسیم
ترسم این است که از بیم نهنگ
به یک امنیت توری برسیم
یا چو خلوتگه زندانی ها
به یک آسایش سوری برسیم
یاچوپرواز پرستودرقاب
به یک آزادی سوری برسیم
نکند باهمه شیرین رودی
نه به دریا که به شوری برسیم
صبر کن صبر که تا ساحت صبح
شاید از راه صبوری برسیم
مشت فریاد چو چشمی وا شد
تا به یک باور نوری برسیم
اسد نیکفال0فریاد0
نوشته شده در شنبه 84/10/24ساعت
11:44 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |
Design By : Pichak |