عسلستان غزل
لحن بلبل روزگاری خانه داوود بود
فرصت گلها برای ناز نامحدود بود
آسمان پر بوداز رقص پرستوهای باز
صحبت از مر گ قناری در فقس مردود بود
در پس گل هیچ پائیزی پس اندازی نداشت
بد حسابی ها حسابش پیش ما مسدود بود
قصه ی عشق اینچنین بود آذر.ابراهیم .گل
حرف آتش هم اگر بود آتش نمرود بود
اینک از خود میرود در رقص بی تاب سراب
دختر جنگل که روزی سینه ریزش رود بود
خواستم چیزی بگویم آه روحم را گزید
مرگ صد فریاد با یک دود خیلی زود بود
اسد نیکفال
فریاد
نوشته شده در شنبه 84/11/29ساعت
11:38 عصر توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |
Design By : Pichak |