• وبلاگ : عسلستان غزل
  • يادداشت : مسئله
  • نظرات : 23 خصوصي ، 47 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دوست خوبم هرازچندگاه بجه ناداني کرده بزرکي را فراموش مي کنه
    بزرگان واساتيد چرا به کوچکتر هاسر نمي زنند شعرت راخواندم کمي تا قسمتي درچند بيت هوايش دل چسب است اما هرحرف تنيده به هم که داراي يک معناي گنگي را مي دهد نو ومعاصر نيست من فکر مي کنم باز بلاي سبک هندي که باعث بازگشت ادبي ودرخشش درمشروطه شد برمي گرديم چون درآن دوره نيز شعرا براي اينکه درشعرشان حسي پديد آورند مثلا هست که ((ازفراغت نه پروانه؛ پرش شده ام)) دوست من جايي که از آسمان برف نمي آيد اصلانه من ؛بلکه کبوترهم درفکر بارش قفس نيست و چيزي را که من باب کرده ام به چهنم که باب ميل کسي نيست براي من لذت بخش است که باب کرده ام اين اغراق نيست کدام انسان براي طبيعت فصل باب مي کند (باب ) معني خيلي عميقي دارد مثلا سينه زني چندين قرن است باب شده که هيچ امروزه مشروعيت پيدا کرده است اصلابا اين باب گيرم خراب کردم به کسي چه ربطي دارد وچه تاثيري/بيت دوم هم نشانگر يک جامعه عقب مانده است دوست من آب از اسياب هيچوقت نمي افته اين يک مثل است اما شما بايد بدانيد که وقتي در آسياب گندم نيست از بالادست آب را منحرف مي کنند تا آسياب بيشتر سرخود کار نکند بيت سوم را يک بار ديگر به عنوان مشتري ادبي بخوان دردکان جديدت که مبارک باشد تمام جنسهايت را خودت گندزدي.
    ولي دردکان گنديده وکهنه ات چگونه جنس گنديده ات را آب کردي؟ اين دقيقا اهانت به مردم است که جنس را به وقت نخريدند يا نفروخته ايم !!! بعدکه آلبالو لواشک شده به قيمت خون پدرم فروخته ايد؟
    اندکي را نيز خود بخوان اميدوارم عصباني شدي کتکم نزني .
    ((چه کنم پيل بسته پا به زنجيرم ))با احترام عزيزجباري((سازلي))