• وبلاگ : عسلستان غزل
  • يادداشت : نه تئزيوباندون سن؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شبنم 
    سلام .خوبين ؟
    شعرتازه چه خبر؟بيار من همه را مي خرم به قيمت جان-
    خانم نيلوفر شاطري از خوزستان که اون روز مهمون انجمن بودن شعرشون رو که خوندن وخواسته بودين فرستادن کامنتشون رو براتون مي ذارم :
    (سلام خانم فرضي زاده بزرگوارعذر ميخوام بابت تاخيرم در ارسال شعري که خاسته بودن
    مسافرت من زياد طول کشيد و به نت دسترسي نداشتم
    با افتخار لينک شديد
    اينم از اون شعر

    قول داده بودي

    قو ل داده بودي
    خمپا ره ها را هشا ن را گم کنند
    اما شب، کا رون سياه پوشيد
    براي کسا ني که خونشان را مکيده بود
    و من چاهي را کندم
    که بشود بوي هزار پيراهن را
    در آن دفن کرد

    قول داده بودي
    اين آدم برفي
    نه به جنگ فکر کند
    نه قلبش سياه باشد
    اما اينجا برف
    آنقدر اتفاق خنده داري بود
    که تا نک ها روي آن سر مي خوردند


    حالا سالها
    زير چکمه هاي تو گير کرده اند
    و به آخر نمي رسند


    و هرروز دارند کلاهمان را
    به احترام اين همه جنازه بر مي دارند

    تو قول داده بودي
    مرا آزاد کني
    اما
    خرمشهرآزاد شد)

    تابعد