سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عسلستان غزل

 

حکم اعدام مرد هفتاد و شش ساله  ای که در

یک اقدام جنایت کارانه  طفل نه ماهه ای را مورد

آزار و اذیت جنسی قرار داد بود از سوی دیوان عالی

کشور تائید شد

هفته نامه طاق بستان شماره58مورخ

1382/7/13

 


 

سپیده از سفر شب به شهر بر میگشت

برای تازه شدن آفتاب پر میزد

نگاه دختر گیسو طلایی خورشید

به شکر رفتن شب خانه خانه در میزد

صدای پنجره ها را هوای تازه گشود

سکوت شب پره ها لاله را به حرف آورد

گلی که روزه شب میگرفت وقت سحر

برای بردن یک کاسه نور ظرف آورد

ولی هنوز میان دل دو همسایه

شیوع فاصله در هر قدم مسلم بود

کمی قفس همه ی سهم کفتران غریب

هزار متر تجمل کلاغ را کم بود

در این معادله گنگ مبتذل یک مرد

کنار آخور یک خوک زندگی میکرد

بخاطر زن و نوزاد چند ماهه ی خویش

شبیه عقربه با سر دوندگی میکرد

کشید دست نوازش به خواب کودک و رفت

ازآشیان اجاری به جنگ فقر آن مرد

خبر نداشت که روح پلید موجر پست

حریم حرمت او را اجاره خواهد کرد

کمی گذشت و هوا روشن از سیاهی شد

به کوچه رفت برای خرید مادر طفل

حرارت هوس خوک پیر بالا رفت

خزید سایه ی بی عصمتی به بستر طفل

سحر کجا شب هفتاد و پنج ساله کجا

یک آسمان تب شهوت دو جرعه نور.سه صفر

پلنگ و پنجه وآهو و زخم و خون . دیگر

چه حاشیه؛ چه اشاره؛ چه خط ؛چه نقطه؛ چه صفر

خبر نه؛ زلزله بود این جنایت خاموش

تمام شهر از این حادثه به خود لرزید

ولی همه نگران کلاه خود بودند

و عمق فاجعه را هیچکس نمیفهمید

عبور میکنم از روز های این شکلی

دو باره کودک ده ساله میشوم .یک روز

پدر بزرگ به من گفت ای پسر اینجا

دیار شرم و شکوه است وشهر شیر هنوز

نبودی و نشنیدی پدر بزرگ که ما

علی شعار علی کش شدیم بعد ازتو

بجای شهد شرافت فریب ها خوردیم

و پوریای ولی کش شدیم بعد از تو

کجاست غیرت مردان مرد ایرانی

کجاست روح کور اوغلی و رستم دستان

شبیه خاله زنک ها پر از ادا شده ایم

کجاست ریشه این دردهای سر گردان

غرور شرقی ما را چه چیز در ماکشت

صدای مشرقی ما چراعوض شده است

دروغهای حقیقی چه واقعیست مگر؟

اساسنامه ی رنگ خدا عوض شده است

 

کور اوغلی (پسر مرد کور)یکی از پهلوانان نامی واساطیری آذربایجان

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 89/10/28ساعت 9:56 صبح توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |


Design By : Pichak