سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عسلستان غزل

تقدیم به دکتر غریب و مسافر

هوا سرد است اینجا آب یخ زد

توان خشکیدآخر تاب یخ زد

زمین نشکست یخ گهواره هارا

درخت بخت ما در خواب یخ زد

چو پای کودکی در پاره کقشی

درون قلب شب مهتاب یخ زد

هزاران ماهی آزاد رفتند

و رود از وحشت قلاب یخ زد

نگاه گوسفند بسته پایی

زبرق خنجر قصاب یخ زد

بهار ذوق من در سینه پوسید

ودریا در دل مرداب یخ زد

به هر در زد دلم بازش نکردند

که آخرحس دق الباب یخ زد

بیا که بغض این فریاد خاموش

شبیه سجده در محراب یخ زد


نوشته شده در یکشنبه 85/3/14ساعت 2:13 صبح توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |


Design By : Pichak