سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عسلستان غزل

طرح کاغذی

عروسکان کاغذی.کنارگور کاغذی

خیال کودکی پر از مدادکور کاغذی

کشیدعکس خویش رامیان قصری زسرور

وکودکانه خنده زد براین سرور کاغذی

زهفت خان آرزو گذشت روی یک ورق

اسیر یک غرور شدازاین عبور کاغذی

نوشت فقر جاده ها چرا به سر نمیرسند؟

رسید با گلایه ای به شهر نورکاغذی......

که ناگهان گرسنه شد وسفره طرح نان نداشت

گداخت قلب کوچکش لب تنور کاغذی

خیال برگ برگ او میان شعله ها فتاد

چه ظالمانه آب شد یخ غرور کاغذی

به خواب رفت ومادرش به گریه گفت زیر لب

کدام نسیه نقد شد از این مرور کاغذی؟

دو روز بعد یک پدر سه قطره خون دل فشاند

به روی گور کودکش ولی نه گور کاغذی

اسدنیکفال


نوشته شده در دوشنبه 85/1/21ساعت 12:24 صبح توسط اسد نیک فال-فریاد نظرات ( ) |


Design By : Pichak