وبلاگ :
عسلستان غزل
يادداشت :
دنياي مختصر
نظرات :
32
خصوصي ،
140
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ايگونا
در هجوم سنگ و سنگ تمام دلها را سر بريدند تنها دلي مرکز سيکل تپش هاي تني شد که زير بارانهاي سنگين خون دل پس نداد پيش از آنکه بشکند شکسته بود و در تهاجم سنگها فقط ميخنديد من خرده شيشه هاي دلم را در آلبوم کودکيم جا گذاشته ام و خون دلم را در رگهاي تو ميشنوي صدايش را که از هزار جنگ سگي سخن ميگويد که در هجوم تيرها و نيزه ها و سنگ ها ايستاد و ايستاد تا هزار باره بشکنند و بشکنند و سند شکستن دلهايي باشد که شکستن هايشان را ميخنديدند...