سلام بر جناب آقاي نيک فال:
حال شما؟؟؟
شعري نغز و پرمعنايي بود من که لذت بردم از اين شعر تون. اما اين بيت بيشتر منو به فکر واداشت:
ناله رابشکاف وباهرذره ازفريادخويش
کوچه ها را آفتابي کن خيابان پيشکش
- اين که ناله رو بشکافيم ممکنه به درد تبديل بشه يا همه گير بشه؟؟ ناله آهي است و اعتراضي به آنچه روح و دل مارو مي آزارد، ناله فرياد رنجه.رنجي که ناخشنودمان مي کند و شايد هم تحميلي باشه. يعني جبر زمان به ما اونو تحميل کنه. البته اعتقادم براينه که حوزه عمل جبر کمتراز اختياره. بنابراين اينه که ناله فريادي است که رنج ناخواسته رو ميگه باز ازاين ديد که خود، عقده گشايي است قابل ستايش است. خيلي از ما انسان ها به خاطر عقده هامون دست به اعمالي مي زنيم که چراغ آدماي اطرافمونو خاموش ميکنيم. اينکه اگه ناله اي سرکنيم تا فريادي براي عقده گشايي ها بشه ارزشمند وجاي ستايش است.
اما مصرع دوم نيز خيلي قشنگ بود کوچه، خيابان: واژه هايي است که مارو از يک محيطي محدود و کوچک تر به محيطي بزرگتر ميرسونه. يعني از خونه هامون به سمت اجتماع. خونواده ميتونه
2،3،4و... عضو داشته باشه کوچه مجموع خونه هاست. خيابون انبوهي از کوچه ها.
ميشه ما اگه ميخاييم چراغاني(افتابي) کنيم از دو جا مي تونيم شروع کنيم که هردوش نوع ديدمارو بيان ميکنه: 1-از خونه هامون شروع کنيم. ميگن چراغي که به خونه رواست به مسجد حرام است. براي همين من خودم شخصا دوست دارم اول چراغ رو عزيزانم ببينن. بعد کوچه ودر نهايت خيابان. اما چرا خونه؟؟؟ اوني که ما بااوناييم مابراشون شادي، غم، فرياد و سکوت را يادميديم. بنابراين حتي چراغاني کردن ما ميتونه زودن همان ناله هاي ايجاد شده از سوي مابر اونا بشه. مابعد مطمءن تر ميتونيم به کوچه پا بزاريم.
2-اما چرا خيابون؟؟؟جوابش براي شکستن ناله هاي بيشتر!!! درواقع همان قصه افلاطون و پسرش. ارزو هاي ما چراغ راه مايند هرچه بزرگ باشند خورده هاشون هم مي تونه يه کوچه ناله رو بشکافه مگه نه؟؟؟
بنده ميگم چراغاني رو از خونه شروع مي کنم چراکه احساس مي کنم چراغ خونه ام مي تونه کوچه رو نورباران کنه اما کوچه نه و اينکه فکر ميکنم هنوز درخونه چراغ هاي خاموشي است که من اونارو نديدم. اگه مطمءن شم چراغي خاموش در خونه ندارم که روشن کنم. ميرم از شهر آغاز مي کنم. چون مجموعي از خيابوناست.
من نظرمو از ديد اجتماعي بيان کردم.
در کل شعرتون اونقد قشنگ بود که منو عميقا به فکر واداشت تابهش نظر بدم. مرحبا.
موفق، مويد و سرزنده باشيد.
علي نيک فال
27تيرماه 88 تهران